یکی از مفاهیم و آموزههای مرتبط با فرجامشناسی و موعودباوری مسیحی، مفهوم «هزاره» است که ریشه در کتاب مقدس دارد. این آموزه، گرچه در ادیان دیگری چون زرتشت هم نظایری دارد، در مسیحیت، هزارهگرایی در فضای آموزه کتاب مقدسی بازگشت نهایی مسیح معنا مییابد. اندیشه هزارهگرایی در بین مسیحیان جایگاه خاصی دارد، به طوری که بازتاب آن را میتوان در جایجای تاریخ و الهیات مسیحی به روشنی پیدا نمود. هزارهگرایی در معنای عام به «انتظار برای یک نجات قریبالوقوع این جهانی» تعریف میشود که در مسیحیت با اعتقاد به دورهای از حکمرانی عیسی مسیح بر جهان همراه است. این آموزه که ششبار در عهد جدیدبه معنای فوق آمده است، در واقع معادل نوعی آخرالزمان باوری است و در اناجیل، نامههای پولس، رساله دوم پطرس و مکاشفه یوحنا یافت میشود. اما معنای خاص «هزارهگرایی» که «حکومت هزارساله عیسی مسیح بر روی زمین» است، تنها در باب بیستم از آخرین کتاب عهد جدید، یعنی مکاشفه یوحنا آمده است. در این نوشتار، ضمن آشنایی اجمالی با مفهوم هزارهگرایی و انواع آن، بازتاب آن را در تاریخ و الهیات مسیحی جستوجو مینماییم.