یکی از نویسندگان وهابی معاصر در کتابی با عنوان اصول مذهب الشیعة الامامیة؛ عرض و نقد _ که در سالهای اخیر نوشته شده و در محافل وهابیت شأن والایی یافته _ کوشیده است همۀ باورهای شیعه و از جمله اندیشۀ مهدویت را به نقد بکشد. مقالۀ پیش رو تلاشی برای پاسخگویی به برخی از شبهاتی است که نویسندۀ یادشده دربارۀ نهاد وکالت مطرح کرده است. وی مدعی شده است در آغاز پیریزی این نهاد، ریاست آن بر عهدۀ یک زن _ مادر امام حسن عسکری7 _ بود و همو اولین شخصی بود که به عنوان نایب امام مهدی4 رهبری شیعیان را بر عهده گرفت. سپس شیوخ شیعه به دلیل انکار تولد فرزندی برای امام حسن عسکری7 از سوی بیت آن امام، مجبور شدند نیابت را از بیت امام حسن عسکری7 خارج کنند و آن را به عثمان بن سعید بسپارند. در ادامه نویسندۀ یادشده مدعی شده است نایبان امام غایب، خود را معصوم میپنداشتند و برای خود حق تشریع قائل بودند، در حالی که چنین اعتقادی شرک است. پاسخ ادعاهای مذکور این است که با مراجعه به همان منابعی که نویسندۀ مورد نظر به آنها استناد کرده روشن میشود که به هیچ عنوان رهبری شیعه بر عهدۀ مادر امام حسن عسکری7 نبوده است و او تنها در برههای از زمان در شهر مدینه، وکیل امام مهدی4 بوده است و در همان زمان، نیابت مطلق امام مهدی4 بر عهدۀ عثمان بن سعید _ نخستین نایب خاص امام عصر _ بوده است. از آنچه گفته شد درمییابیم که ادعای دوم نویسندۀ مورد نظر نیز باطل است؛ چرا که اساساً مادر امام حسن هیچگاه نایب امام زمان نبود تا بزرگان شیعه به سبب بروز مشکلات مجبور به انتقال قدرت به خارج از بیت امام حسن7 شوند و در نهایت با مراجعه به روایات اهلبیت و سخنان اندیشهوران شیعه، روشن میشود که حق تشریعی _ که قفاری به شیعه نسبت داده است _ طبق نظر شیعه نیز باطل و ناپذیرفتنی است.