با تشکیل حکومت شیعی توسط صفویه در ایران، مستشرقان به اعتقادات مکتب تشیع و از جمله مهدویت توجهی ویژه کردند و با انگیزههای گوناگون به مطالعۀ آن پرداختند.با تثبیت تشیع در ایران و غلبۀ تفکر اصولی در حوزههای دینی تشیع _ که بر اساس آن فقها برای خود در دوران غیبت، نیابت عام از طرف امام عصر4 قائل شدند و مرجعیت و زعامت اجتماعی شیعیان را به عهده گرفتند و در برهههایی در مقابل استعمار و استبداد ایستادند _ غرب بیش از پیش به خطرآفرینی و توانایی آموزۀ مهدویت و لوازم آن پی برد. این هراس وقتی بیشتر شد که در سودان، احمد سودانی با ادعای مهدویت برای منافع استعمار در آفریقا مشکلاتی پدید آورد.ضربۀ سنگینی که غرب از پرتو اندیشۀ مهدوی خورد، انقلاب اسلامی ایران و برپایی نظام جمهوری اسلامی است که بر پایۀ اندیشۀ ولایت فقیه در دوران غیبت، برپایی عدالت و رفع ظلم و استضعاف در جهان و فراهمآوری زمینۀ ظهور منجی بشریت، شکل یافت.در این میان مستشرقان به عنوان اتاقهای فکر غرب و استعمار، به ظاهر برای شناخت تفکر مهدوی و به واقع برای خدشهدار کردن آن و تخطئۀ اندیشۀ سیاسی و انقلابی اسلام و تشیع و اندیشۀ نیابت عام فقهای اصولی شیعه در زمان غیبت و حمله به مبانی فکری انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن، به مطالعه و نگارش پیرامون مهدویت پرداختند تا چگونگی تخریب این اندیشۀ خطرآفرین و یا بدلسازی از آن و گماشتن غرب در جایگاه منجی را بیاموزانند و از ضرباتی که تفکر مهدوی و لوازم آن، به منافع استعمار وارد میآورد، جلوگیری کنند و یا از شدت آن بکاهند.در این مقاله با مطالعۀ نوشتارهایی که مستشرقان از دورۀ صفویه تا کنون دربارۀ مهدویت و لوازم آن داشتهاند، با روش کتابخانهای و توصیفی _ تحلیلی، نگرش و اهداف آنان نمایان خواهد شد.